دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست!


من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست!

این چندمین شب است که خوابم نبرده است

رؤیای «تو» مقابل «من» گیج و خط خطی

در جیغ جیـــــغ گردش خفّاش های پست

رؤیای «من» مقابل «تو» - تو که نیستی!-

[دکتر بلند شد... و مرا روی تخت بست]

دارم یواش يواش... که از هوش می رَ... رَ...

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست 

هی دست، دست می کنی و من که مرده ام

مردی که نیست خسته شده از هرآنچه هست!

یا علم یا که عقل... و یا یک خدای خوب...

-«باید چه کار کرد تو را هیچ چی پرست؟!» 

من از... کمک!... همیشه... کمک!... خسته تر... کمک!!

[مامان یواش آمد و پهلوی من نشست]

-«با احتیاط حمل شود که شکستنیـــــ...»

یکهو جیرینگ! بغض کسی در گلو شکست!

 

از:‌ سید مهدی موسوی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب:, 22:41 توسط فاطمه صلاحی| |